مدارس هوشمند
اصول مدارس هوشمند به منظور آموزشی سودمند، که توسط دیوید پرکینز (David Perkins) و همکارانش در گروه تحقیقی پروژه ی صفر(Project Zero ) دانشگاه هاروارد مطرح شد ، بر پایه ی دو باور راهبردی است :
- یادگیری نتیجه ی تفکر است و همه ی دانش آموزان می توانند خوب فکر کردن را یاد بگیرند.
- یادگیری باید همراه با درک عمیق باشد که استفاده ی فعال و انعطاف پذیر از دانش را در بر می گیرد.
این اصول، چهارچوبی برای مدارسی با چشم انداز جامعه ی فراگیر (جامعه ای درحال یادگیری عقاید و ایده های جدید) است که سرشار از تفکر و درک عمیق است، عزت را برای تمام اعضایش به ارمغان می آورد و حاصل آن، دانش آموزانی است که برای مواجه شدن با دنیا، به عنوان عضوی متفکر و مسئول از جامعه ای متنوع، آماده هستند. این دیدگاه درباره ی آموزش هوشمند، به عنوان یک اصل مهم برای روابط مشاوره ای بین گروه تحقیقی Project Zero و سیستم مدارس با اهداف مشابه به کاربرده می شود.
هفت اصل مهم در مدارس هوشمند عبارتست از :
۱) دانش مولد: مدارس باید به بررسی دقیق مطالب رشته ای و میان رشته ای بسیار مفید برای دانش آموزان بپردازند. تشخیص و سازماندهی مطالبی که بیشترین پتانسیل برای پیشرفت دانش آموزان را دارا است، اولین نکته ی مهم در الگوی مدارس هوشمند است.
۲) یادگیری هوشمند: برخلاف عقیده ی روانشناسی که هوشمندی را کمیتی ثابت در نظر می گیرد، بسیاری از تحقیقات گروه Project Zero و تحقیقات دیگر نشان می دهد که دانش آموزان می توانند روشهای فکرکردن را فراگیرند که این امر باعث بهبود عملکردشان می شود. تلفیق آموزش مراتب بالاتر فکرکردن با تعلیم مبحث مورد نظر و ایجاد یک فرهنگ مدرسه ای که از چنین تفکری حمایت می کند و آن را تحکیم می بخشد، تاثیر بسزایی بر یادگیری دانش آموزان و دیدگاه آنها درباره ی توانایی هایشان دارد.
۳) تمرکز روی درک کردن: با وجود اهداف معقول بسیار زیاد دانش آموزان برای یادگیری، اغلب در زندگی روزمره و گذشت روزهای تحصیل، تمرکز روی درک عمیق فراموش می شود. در الگوی مدارس هوشمند، بیشتر روی فعالیت دانش آموزان تاکید می شود که درک عمیق تری را در مقایسه با یادگیری سطحی یا نتایج کاملا تعریف شده، بنا نهاده و به آن ثبات می بخشد.
۴) آموزش به منظور مهارت و انتقال: یک اصل ساده اما قدرتمند در آموزش این است که دانش آموزان بیشتر چیزهایی را که انگیزه و فرصت لازم برای یادگیری اش را دارند، را فرا می گیرند. آموزش فنونی که به وضوح باعث ساختن، تحکیم بخشیدن، برانگیختن وکمک به دانش آموزان برای غلبه بر یادگیری در شرایط جدید می شود، احتمال فراگیری بهتر دانش آموزان و کاربرد عملی آموخته هایشان را در حد زیادی افزایش می دهد.
۵) ارزیابی آموزش محور: ارزیابی با بهترین عملکردهایش به عنوان وسیله ای برای سنجش و بازتاب میزان یادگیری است. این ارزیابی علاوه بر معلمان، دانش آموزان را هم در بر می گیرد و نیرویی را ایجاد می کند که دانش آموزان مسئولیت نهایی کیفیت کار و یادگیری شان را بر عهده می گیرند.
۶) پذیرفتن پیچیدگی ها و دشواری ها: تفکر خردمندانه و درک عمیق، نیازمند توانایی دانش آموزان در کنارآمدن با موقعیت های پیچیده و مشکلات و حتی پیروز شدن بر آنهاست. الگوی مدارس هوشمند شامل موقعیت های یادگیری می شود که به دانش آموزان در ایجاد مهارت ها و تحمل پیچیدگی ها کمک می کند و باعث شکوفایی حس شور و هیجان آنها در رویارویی با مشکلات سخت و جالب توجه می شود. این الگو همچنین معلمان را در مدیریت پیچیدگی های تمرینات و نقطه نظرهای جدید یاری می کند.
۷) مدرسه به عنوان سازمانی (نظام) آموزشی: فقط هنگامی که مدارس مکان پیشرفت کودکان باشد، به محلی برای پیشرفت مدیران و کادر آموزشی تبدیل می شود، مکان هایی که در آنها جستجوی علائق دانش آموزان به یادگیری و همکاری های حرفه ای پشتیبانی و تقویت می شود. علاوه بر آن، این سازمان آموزشی موفق، ساختارهایی را بنا می نهد که تمام اعضای اجتماع مدرسه ( اجتماع مدرسه یا school community شامل افراد مختلف، گروه ها، مشاغل و موسساتی است که برای ایجاد رفاه و نشاط در مدارس سرمایه گذاری می کنند) را با ایجاد سیستمی پویا که با توجه به نیازها و دیدگاه جامعه تغییر می کند، به همکاری در پروسه های خویش نظارتی (self-monitoring ) و هدف یابی (direction-setting) قادر می سازد.